کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

نیمۀ مـاه رسـیـد و قـمـری پـیـدا شـد            از فرا سویِ زمان راهـبری پیدا شد

نیمۀ ماه رسـیـد و نَـفَـسـم بـالا رفـت            نَفَـسِ تـازه تر از تـازه تری پـیـدا شد


تا که خاموش شود آتشِ دوزخ امشب            از حوالیِ مـدیـنـه گُـهَـری پـیـدا شـد

روزه دارانِ خدا خنده به لب خوشحالند            چون عسل شهدِ مصّفا شکری پیدا شد

خانۀ فاطمه و شیـر خـدا؛ گـل باران            بر رویِ دامنِ زهـرا پسری پـیدا شد

»آمداوّل نَفَسِ حضرت طاها امشب»
»خنده آمد به لبِ حضرت زهرا امشب«

حسن آمد که شـود حـامـیِ هر افتاده            اوّلین زادۀ عشق ست که زهرا زاده

بـرکـتِ خـانـۀ حـیـدر گـلِ زیـبا آمـد            آنکه باشد ز نخـستین نَفَـس اش آزاده

مَلَک و حور بهم این سخنان می‌گویند            که خـدا یوسفِ دیگـر به زلیـخا داده

سجدۀ شکـر شده واجب و کلِّ عـالـم            در نماز ست چنان عـابده در سجّاده

مــژده ای شـیـفــتـگـانِ حــرمِ آل الله            که رسیده پـسرِ ارشد و یک شه زاده

 »اوّلین بابِ کـرامـاتِ خـدا می‌آیـد«
»
حضرتِ سبطِ نبی بابُ العطا می‌آید«

آمـد و آمـدنـش رونـقِ مــا گــردیـده            قَـدَمش آیـنـۀ مـهـر و وفــا گــردیــده

بعد ازین جُود و کرم معنیِ والا گیرد            آمد آن یـار که تـندیسِ عـطا گـردیده

کیست این ماه که با گوشۀ چشمش قطعاً            باعث دلبری از خـیـرالنـساء گردیده

ای بـنازم بـه جـلال وجــبـروتِ آقـا            اوّلین وارثِ شـمـشـیـرِ خـدا گـردیده

چون سلیمان زمانه همه را می‌بـیـند            رزقِ ما از نگهش برگ و نوا گردیده

»حضرت عشق رسیده حسنِ آل الله«
 »
بر نَفَـس هاش دمادم همه ماشاالله »

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زینت دست حسن؛ دُرِّ کرامت شده است            خوبی‌اش نزد همه مایۀ عادت شده است

دَری ازسمت خدا وا شد و با بارشِ نور            وقت نازل شـدن آیۀ رحـمـت شده است


بـا نـشـان دادن گـهـوارۀ بـارانِ بهـشـت            در دل آیــنـه و آب قـیـامـت شـده اسـت

آنقدر مشک فشان است که از بوی خوشش            نفسِ باد صبا غـرقِ طـروات شده است

بس که گل بوسه به لبهای پدر داده؛ حسن            غنچۀ سرخ لبش غرقِ حلاوت شده است

سفره داری که به لبخـندِ مـلیحـش نمکِ            سفرۀ فاطمه در مـاه ضیافـت شده است

بـوده از سـیـطـرۀ لـطـف کـریـمِ ثـقـلیـن            حاتم طایی اگر صاحب شهرت شده است

کشتی دین خـدا از ثــمـرِ صـلـح حـسـن            سمتِ سرمنزل مقصود هدایت شده است

هم زبانزد به کرامت شد و هم غربت او            بر دل سوختگان موجب حسرت شده است

خـواستم تا بـسـرایـم غزلی در خـور او            دیدم از سمت خودش شعر عنایت شده است

شک ندارم که همه در صف محشرگویند            هر که دلدادۀ او بوده شفاعت شده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب خدا از شاهکارش رونمایی می‌کند           امشب حسن از عاشقانش دلربایی می‌کند
هرکس درِ این خانه روز و شب گدایی می‌کند           با این گدایی بر جهان فرمانروایی می‌کند


چشم و چراغ خانۀ زهـرا و حـیدر آمده
استاد رزم قـاسم و عـباس و اکـبـر آمده

ماه علی از راه می‌آید وقـارش را ببـین           آئینۀ زهراست، حُسن بی‌شمارش را ببین
در چهرۀ او شوکت پروردگارش را ببین           در دستهای خیبری‌اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینـش ابوذرها تیـمم کرده‌اند
از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده‌اند

روزی عالم می‌رسد از سفرۀ شاهانه‌اش           بار زمین و آسمان را می‌کشد بر شانه‌اش
نور علی نور است بی‌شک خشت خشت خانه‌اش           شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه‌اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد
امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد

آرام می‌گیرد جهان در سایۀ بال و پرش           یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش
دنیا به هم می‌ریزد از بانگ انا بن الحیدرش           آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی‌ست
جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی‌ست

خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حـیدر است           مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است
هرکس که فرزند علی شد، فاتح صد خیبر است           او جای خود دارد، غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب‌ها عبادت می‌کند
بی‌واسطه او با خدای خویش صحبت می‌کند

آب وضوی او جهنم را گـلـستان می‌کند           شب‌های عالم را، نگاهش نور باران می‌کند
نور وجودش عرشِ اعلی را چراغان می‌کند           ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می‌کند

اصلا حواسم نیست، ایوانی ندارد مجتبی
شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از همان آغـاز، چـشم آسمان ها و زمین            تا ابـد دیگر نمی‌بـیـند زنی را اینچـنـین

در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند            تو به آئـین پیـمبر مؤمن هستی با یقـین


گوهری مثل تو در بیت النبی بوده است که            غبطۀ این خانه را خورده ست فردوس برین

میوۀ خوب از درخت خوب حاصل می‌شود            پس فقط دامان پاک توست زهرا آفرین

تکیه گاهی چون تو دارد، ذوالفقاری چون علی            سر نخواهد داد پیغمبر دم: هل من معین

چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست            جز تو بر شخصی دگر عنوان اُمُّ المومنین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انتقال بهتر معنای شعر و بر طرف شدن سکت شعری تغییر داده شد

در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند            تو به آئـین محـمـد رو میاری با یـقـیـن

بیت زیر به دلیل اغراق گویی حذف شد، فراموش نکنیم که قرآن در مورد حضرت مریم با عبارت: يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ یاد میکند

هم ردیف هاجر و آسیه و مریم شده است            هر زنی از خرمن اخلاق تو شد خوشه چین

زبانحال پیامبر در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تکیه گاهـم بوده‌ای، ای تکـیۀ بازوی من            ثروت و سرمایه‌ات شد مایۀ نیروی من

با تو من بار رسالت را به دوشم می‌کشم            ای خدیجه پس تو هستی قوّت زانوی من


گفت: از سوی خدا بر تو سلام آورده است            جبرئیل از آسمان هر وقت آمد سوی من

در مصیبتهای من سنگ صبورم بوده‌ای            با چه صبری می‌نشستی پای گفت و گوی من

سنگ و خاکستر به رویم ریختند از بام‌ها            پاک کردی خاک ها را از روی گیسوی من

گرچه در شعب ابی‌طالب شرایط سخت بود            اَخم هم حتی نکردی همسر خوش روی من

رفتی و دسته گلت، زهرا کنارم مانده است            عطر تو در خانه مانده، ای گل خوشبوی من

قحطی آب است در شعب ابی‌طالب ولی            غم مخور با اشک غسلت می دهم بانوی من

همسر و همسنگر و همراه احمد بعد تو            پُر نخواهد کرد جایت را کسی پهلوی من

رفتی و بعد از تو دشمن حرمت ما را شکست            خوب شد رفتی ندیدی پهلوی زهرا شکست

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است            آری خدیجه است که امشب به بستر است

یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش            آن سورهٔ سه آیه مگر غیر کوثر است؟


بانـو چه می‌کـشید ز غـم های دخـترش            آنـجـا که حد فـاصل دیـوار تا در است

غمدیده فاطمه به که گوید ز غـصه‌اش            سنگ صبور دخـتر غمدیده مادر است

رنگ از رخ خدیجه به بستر پریده است            امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

در تمام سایت ها « تا جائی که ما بررسی کردیم» بیت زیر به عنوان بیت اول این غزل آورده شده است در صورتیکه نه از نظر معنایی و نه از آن مهمتر نه از نظر قافیه با ابیات بعدی تناسب ندارد لذا بیت زیر حذف شد.

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت            حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

بیت زیر دم»به دلیل عدم رعایت شأن اهل بیت تغییر داده شد، بیچاره خواندن حضرت زهرا روا نیست و اشتباه است

بیچاره فاطمه به که گوید ز غـصه‌اش            سنگ صبور دخـتر غمدیده مادر است

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

بدون عشق، بیتی در خورِ املا نخواهد شد           که بی اذن قلم شاعر! غزل انشا نخواهد شد

شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد           از آنجایی که جمع می کشان، منها نخواهد شد


می آماده است در ساغر، اَدر کاساً بخوان ای شیخ!           که تا ساقی نفرماید « و ناولها» نخواهد شد

غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است           که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد

بر آدم همسری آمد، بر احمد نیز همتایی           چه همتایی! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد

یکی مَرد و یکی زن، هر دو اما یار یکدیگر           که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد

چُنان از عشق می‌دانم به هم وابسته اند اینها           که امروز پیمبر در غمش فردا نخواهد شد

چه بیهوده است بی‌نامش کلامی بر زبان راندن           از اسلامی که بی‌ایثار او احیا نخواهد شد

خدیجه، یک زن است اما به مردان آبرو داده است           که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد

مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند، نه !          که ذکر لا اله ای دوست! بی الّا نخواهد شد

اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت           زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد

از او که مادر زهراست، زهرا دختری آورد           که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد

امیرالمومنین یک مَرد و اُمّ المومنین یک زن           که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شدن پیامبر تغییر داده شد

چُنان از عشق می‌دانم به هم وابسته اند اینها           که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

تو را از جنـس دریـا آفـریـدند            سـراپـا نــور یـکـجـا آفـریـدنـد
تو را هم کـفـو طـاهـا آفـریدند            به دامـان تـو زهــرا آفـریـدنـد


خدیجه، بودنت خـرج نـبی شد
تعـالی لله که دامادت عـلـی شد

به کوری حسودان محشری تو            ز زنـهـای جـهـان بالاتـری تو
خـروشنده شـروع کـوثـری تو            به اهل بیت عصمت مادری تو

شما جان حـسن، جان حـسـینی
شـمـا مـادربـزرگ زیـنـبـیـنـی

ظهور نور حق در آستین است            که بـانـویـی ز آل الله این است
خدیجه، فاطمه، زینب چنین است            نمای بـعـدیـش اُمُّ البـنـین است

جـلال کـبـریـایی در نـقـاب اند
دقـیـقـاً آفـتــاب در حـجـاب انـد

تو در شعب ابی‌طالب چه دیدی؟            بلایی سخـت بر شانه کـشـیدی
صنوبر بودی و از غم خمیدی            نه رحلت کرده‌ای، قطعاً شهیدی

سزای کودک و پیر و جوان است
شهادت ارث کـل خاندان است

به جان عـرش افـتـاده صدایت            به هم زد آسمان را گریه‌هایت
گرفت آخر، گرفت آخر دعایت            عـبـا آورده پـیـغـمـبـر بـرایـت

اگر چه دفن تو با احترام است
دل من در خرابه‌های شام است

اگـر که طـفـل بی بـابـا نمی‌شد            چـنـیـن با پـیـکـر او تا نمی‌شد
کفـن در شهـرشان پیدا نمی‌شد            زن غـسـالـه از جـا پـا نمی‌شد

سوالی کرد غساله، مریض است؟
و یا با این سر و وضعش کنیز است؟

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ایـثـار در راهِ خـدا دینِ خـدیجه است            چشمانِ عالم محـوِ آئـینِ خدیجه است
سـجـادۀ ذکـرِ شـبـانـه عـاشـقِ اوست            محراب هم مشتاقِ آمینِ خدیجه است


از مکه تا بیتُ العـتـیقِ روشنِ عرش            خیلِ ملک سرگرمِ تحسینِ خدیجه است
گر قـامـتِ نخـلِ نـبـوت استوار است            از برکتِ خشتِ نخستینِ خدیجه است
او همسرِ خورشید هست و مادرِ ماه            عطرِ وجودِ هر دو تسکینِ خدیجه است
از سوی حق بر او سلام آورده جبریل            از باغِ معراجی که آذینِ خدیجه است
عـنـوانِ اُمّ الـمـومـنـیـن دارد اگـر او            این یک از آن صدها عناوینِ خدیجه است
از بس که دستانش سخاوت دارد آری            عالم فقیر و عبد و مسکینِ خدیجه است
امشب که از داغش جهان را غم گرفته            قلبِ پیمبر نیز غمگـینِ خدیجه است!

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها در وفات مادر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مادر از دست مرو، بال و پرم می‌سوزد            بسکه باران زده ام چشمِ ترم می‌سوزد

بیکسی، دربدری سخت دلم را سوزاند            رحم کن بر منِ زهرا جگرم می‌سوزد


از زمـانی که فـراقِ تو مسّجـل گـشـته            بـین آتـش بـنـگـر کـه‌ پـدرم می‌سـوزد

دخترت را تک و‌ تنها نگـذاری هرگز            که در آیـنـده پـسِ در ثـمـرم می‌سوزد

می‌رسد لحظۀ سختی که به پشتِ یک در            فضّه بـیـنـد بـدنِ گـل پـسرم می‌سـوزد

سپرم چیست؟ دو دستم؛ بـفـدایِ حـیدر            آخـرش در رهِ مـولا سـپـرم می‌سـوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دخترت را تک و‌ تنها نگـذاری هرگز            که به این زودی زود است برم‌ می‌سوزد

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که در حُجب و حیا، رتبۀ والا داری            بانوی عشقی و در قلبِ نبی جا داری

قـلـبِ تـو خـانـۀ اســرارِ الـهـی بـاشـد            در دلت وسعـتِ صد پهـنۀ دریا داری


»خاتمِ عشق» به تو تکیه زده از اوّل            چقَـدَر حـسِّ ارادت تو به طاهـا داری

مریـمی؛ مـریمِ عُـذرای رسـولِ اکـرم            نَفَـسی پاکـتر از حضرتِ عـیسا داری

به مقـامـاتِ تو نازم چـقَـدَر عـظـمایی            دختری طاهره چون عصمتِ کبرا داری

تـربـیت یـافـتـۀ در دامـنِ تو صـدّیـقـه            بـعـدِ خـود بـهـرِ نـبـی اُمِّ ابـیـهـا داری

یا خـدیجـه بـفـدایت هـمه عـالـم بـی‌بی            تو همانی به بَرت حضرت زهرا داری

فـخـر اسـلام به ایمانِ تو و پـیـغـمـبـر            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری

: امتیاز

مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت            عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سالهای سـخـت اگـر با نـبـی نـبـود            گوئی سپاه دین عـلی بت شکـن نداشت


جـز دامن بـهـشـتـی آن مـادر شـریـف            گـیـتی توان مـادر کـوثـر شدن نـداشت

غـار حـراسـت چـلـه‌نـشـیـن طـعـام او            جز او رسول محرم سرّ و علن نداشت

سـرمـایـه دار اول شـهـر حـجــاز بـود            اما زمان رحـلـتـش حـتی کـفـن نداشت

زخم زبان شهر به جانش خـرید و باز            باکی ز جان فشانیش آن شیر زن نداشت

چـشم رسول در غـم او بارها گـریست            گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت

: امتیاز

مناجات و فضیلت ماه رمضان

شاعر : غلامرضا مهدوی آزاد نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

طائرِ وصلتِ قدسی رمضان، آمده است            از دَمِ عیسوی اَش مُرده به جان آمده است
عاشقان باده زنید از قدح و خوش باشید            که ز خُم خانه سبوئی به میان آمده است


پُـر و پـیـمـانه کند سـاغـرِ مـسـتـانـۀ ما            سروِ زیبای جنان است و چمان آمده است
عـالـمی غـمـزه کـنـد بـا هـنـرِ طـنـازی            بهر دیدارِ رُخَش پیر و جوان آمده است
"نرگسش عربده جوی ولبش افسوس کنان "           یار شیرین دهنان دُرد کـشان آمده است
نیمۀ این مَهِ رحمان گـُهَر افـشانی است            سِبطِ اَکبَر، حَسَن، آن دُرِّ گران، آمده است
جـبـرئـیل و هـمـۀ خـیلِ مَـلَک با قـرآن            به غزل خوانیِ این غنچه دهان آمده است
بر سرِ خوانِ خدا شرطِ ادب امساک است            زین سبب آتش دوزخ به امان آمده است
»مهدوی» نـازِ دلارامِ پریچهـره بکش            سَر بخارانی اگر؛ وقتِ اذان آمده است

: امتیاز
نقد و بررسی

چمان، چمنده، خرامنده، خرامان، کسی‌که‌بانازوخرام‌برود

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد.

دستها حـلـقـه کـنـید و به میـانش گـیرید            ساقی سیم تـنان عـشوه کـنان آمده است

مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بـار گـنـاه آورده‌ام، روی سـیـاه آورده‌ام            ای تو پناه عـالـمین، بر تو پنـاه آورده‌ام

بر درگهت ای مهربان‌، قلبی پر آه آورده‌ام            جانی پشیمان از گناه، بر تو اله آورده‌ام


اغـفرلنا یا ذالعـلی، یا جابـرالعـظم الکـسیر

جان شهید بی کفن، دستان من را هم بگیر

من دیده گریان آمدم، زار و پریشان آمدم            زخمی ز تیر معصیت، افتان و خیزان آمدم

آلــوده‌ام آلــوده‌ام، امـا پــشـیـمــان آمـدم            تا کوله بارم پر شود، سوی کریمان آمدم

یا ساتر و یا ذوالمنن یا غافر الذنب الکـثیر

جان شهید بی کفن، دستان من را هم بگیر

کردی عطا دیدی خطا، کردی وفا دیدی جفا            تو غافری من مذنبم، تو ساتری من بی‌حیا

ای تو به جان من طبیب، درد از من و از تو دوا            یارب نگاهی کن که من، از بند تن گردم رها

ای تو الـه‌العـالـمین، ای مهـربـانم یا مجـیر

جان شهـید بی‌کـفن دستان من را هم بگـیر

بشکسته گر بال و پرم، عمری گدای این درم            یا رب ز درگاهت مران، دل بیقرار حیدرم

در ماه میهمانی تو، مست از شراب کوثرم            دل بیقرار روضۀ، لب تشنه شاه بی‌سرم

هستم چو مرغی در قفس، بر لطف تو یا رب اسیر

جان شهید بی‌کـفن، دستان من را هم بگـیر

ای جان جانانم حسین، ای روح و ریحانم حسین            ای جان شیرین علی، ای بهتر از جانم حسین

باب نجات عالمی، ای دین و ایمانم حسین            بر این دل بیمار من، هم درد و درمانم حسین

باشد همیشه هر زمان، ارباب ما نعم الامیر

جان شهید بی کفن، دستان من را هم بگیر

جسمش ته گودال رفت، با ضربه‌ها از حال رفت            در زیر سم مرکبان، زخمی‌ترین پامال رفت

آوای زهرا تا سما، از گوشۀ گودال رفت            در آن هیاهو معجر و، انگشتر و خلخال رفت

یا نور مطلق فی‌الظلم، یا رازق الطفل الصغیر

جان شهید بی کفن، دستان من را هم بگیر

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از بس گـناه بر دل خود بار می‌کـنم            خود را میان نـفـس گـرفـتار می‌کنم

پل‌های بازگشت خودم را شکـسته‌ام            دارم عـلیه خـویش فـقـط کار می‌کنم


قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست            در حیرتم چگونه لجن زار می‌کنم؟!

تو عـاشـقانه حاجت من را نمی‌دهی            من جاهلانه این همه اصرار می‌کنم

من بندۀ توأم، چه کنم؟! دوست دارمت            باشد بزن... دو مرتبه تکرار می‌کنم

دنیا نشد ببـیـنـمش اما به روز حشر            سُـجـده به پـای حـیـدر کـرار می‌کنم

تشنه شدن بهـانۀ ذکـر مصیبت است            یـاد حـسـین لحـظـۀ افـطـار می‌کـنـم

یــاد مـدافـعــان حــرم آه مـی‌کــشــم            گـریه به یـاد زینب و بـازار می‌کـنم

اصلا کسی به عـمۀ ما ناسزا نگفت            سیلی به او زدند؟! نه... انکار می‌کنم

دست خودم که نیست، فقط داد می‌زنم            وقـتی که یاد مجـلس اغـیـار می‌کـنم

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند رحمان

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

آلـوده‌ام؛ آلـوده را هــم راه بـایـد داد            راهـی نشان بر بنـدۀ گـمراه باید داد

شرمنده‌ام شرمنده را تکریم باید کرد            تا می‌شود شرمنده را درگاه باید داد


عـبد سراپا جـرم را از در نمی‌رانند            آنکه زمین خورده مدد گه‌گاه باید داد

درمانده‌ام درمانده را هم یار باید شد            سلطان که میداند گدا را جاه باید داد

آقا بـدی‌های خـودم را خوب می‌دانم            بد را نجات از دشمن بدخواه باید داد

من یوسف دل را به چاه سینه افکندم            گـاهی طنابی در درون چـاه باید داد

سر درنمی‌آوردم از کرب و بلا اصلاً            وقـتی دلم می‌سوخت دیدم آه باید داد

اربـاب آمـد با غـم خود آشـنـایم کرد            دیدم که دل را هدیه بر آن ماه باید داد

من تـازه فـهـمیدم تـمام عـمر دنیا را            دل را، قیامت را، به قـتلگاه باید داد

من از حـرم تا قـتـلگـاه یـار را دیـدم            جان را برای حفظ خیمه گاه باید داد

با گـوش دل در قـتـلگاه شام بشنـیـدم            این نوحه را بر غربت این شاه باید داد

آقا گلی گم کرده‌ام رحمی به خواهر کن            قد کمان آورده‌ام رحمی به خواهر کن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

اربـاب آمـد با غـم خود آشـنـایم کرد            دیـدم که دل را هـدیه بر آن مـاه باید

غزل مناجات با خداوند رحمان

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پـریش آمـده‌ام با دلی پـریـشـان‌تـر            به مو پریشی زینب بیا ز من بگذر

هـمـیشه گرمی آغـوش تو پناه من            کجاست دست تو ای مهربان تر از مادر


کدام در بزنم درد خود به که گویم            خـدا نکـرده بگویی اگر برو دیگر

شنـیـده‌ام که نـوازشگـر غـریـبانی            به شـوق دامن تو آمدم خـدا با سر

ز بسکه در نزده در به روی من واشد            نه در زدن بلدم نه گدایی از این در

من اولین نفری نیستم که می‌بخشی            خبر ز رحمت تو دارد این گدا بهتر

نگاه تو که سریع الرضاست از آن رو            رضا نشد که ببـیند مرا به دیدۀ تر

بدون دُر صدفی لایق خریدن نیست            بخر مرا که پُـرم از محبت حـیـدر

الا که پرده نـیـنـداختی در این دنیا            بیا و پـرده میـنـداز باز در محـشر

که آه شرم من از چشم مادرم زهرا            بسا برای من از آتش است سوزان‌تر

مرا به دست حسینت سپردی از اول            مرا به دست حـسیـنت بده دم آخـر

هوای گریه پائـینِ پا به سـر داردم            هوای روضۀ بی‌سر نماز بالا سر

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند رحمان

شاعر : سید روح الله مؤید نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یـا رب بـحـقّ احـمد مخـتار العـفو            بر خـون فـرق حـیدر کرار العـفو

یا رب بحـق نـالـۀ زهـرای اطـهـر            در شعله‌ها بین در و دیـوار العـفو


یارب به حق مجـتبی و غربت او            یا رب بحق آن دل غـم دار العـفـو

یا رب بحق تشنه‌ای کز شدت ضعف            می‌دید رنگ آسـمان را تار العـفو

یا رب بحق دیـده‌ای که دائـماً بود            در مـاتـم کـربـبـلا نـمـدار الـعـفـو

یارب بحق باقر و ظلمی که دیده است            در شام از آن قـوم بـد کردار العفو

یارب بحق صادق آنکه مثل زهرا            بر خانه‌اش آتش زده اغـیار العفو

یارب به آن زندانیِ بغداد که داشت            دشنام و سیـلی موقع افـطار العفو

یا رب به مولانا رضا کز شدت زهر            بر خویش می‌پیچید بی‌غمخوار العفو

یا رب به مولایی که مظلومانه جان داد            در حجرۀ دربسته محنت بار العفو

یارب به هادی آنکه او را مثل زینب            در بزم مِیْ بـردند با اجـبار العفو

یا رب بحق عسکری و سامرایش            گرد گـناه از قـلب ما بردار العـفو

یارب بحق مهدی و اشک مدامش            بر گـریۀ زینب سـر بـازار العـفو

در پیش تو ای آنکه ستّارالعـیوبی            بر کَـرده‌هایم می‌کـنم اقـرار العفو

: امتیاز

غزل مناجات با خداوند رحمان

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روح من سخت زمینگیر شده، کاری کن            از هوس بسته به زنجیر شده، کاری کن

پای طـولِ اَمـلـم تـوبـه نـکـردم عمری            دل من از گـنـهـم پیـر شده، کـاری کن


بس که دستم جلوی غیر دراز است، دلم            غافـل از منـشـأ تأثـیـر شده، کاری کن

فـکـر تـنـهـایـی قـبـرم بـه سـرم افـتـاده            مهـربـانا چه کنم؟! دیـر شده، کاری کن

سال‌ها دوری از یوسف زهرا سخت است            دوری‌اش بغض گلوگیر شده، کاری کن

دل، گرفتار علی هست و خمار نجفـش            زود با این دلِ تسخـیـر شده کـاری کن

شب جمعه است، اجازه بده با گریه دلم            بـشود طـیب و تـطهـیر شده، کاری کن

ناله زد زینب کـبری چه کـنم یا جداه؟!            روضه‌هایت همه تفسیر شده، کاری کن

یاعلی رفـته‌ام از حال، ببـین که پسرت            دفن در نیزه و شمشیر شده، کاری کن

آه، یا فـاطمه... با خـنجـر کُـندش قـاتـل            سـوی گـودال سرازیـر شده، کاری کن

: امتیاز

غزل مناجات با خداوند رحمان

شاعر : حبیب باقر زاده نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بی‌کس‌تـرین عـبد تـوأم از روسـیاهی            بنـگـر تـو دسـت خـالـی من یا الـهـی

بـاشد سـلاح ما هـمـین اشک بصرها            شکـر خـدا دارم بـرای خـود سـلاحی


«شرمندگی سودی ندارد» اشتباه است            شرمندگان را تو خودت پشت و پناهی

تا که صدایت می‌زنـم یا ربـّی العـفـو            باران رحـمت می‌فـرستی این نواحی

من معصیت از روی لجبازی نکردم            از حال زار من هـمیشه خود گـواهی

کـارم گـدایـی؛ کـار تـو بخـشـیـدن مـا            مثل هـمیشه بر فـقـیـران کن نـگـاهی

با اینکه بار معـصیت پـشـتم شکـسته            دلتنگت هستم نیـمه شب‌ها گـاه گـاهی

امـشب بـیـا کـربـبـلا مـهـمانـمـان کن            بر مـا بـده بـرگ و بـرات کـربـلایـی

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : ترکیب بند

گنهکاران کجا هـستند ماه عـفو آمد باز            خـدای ‌مهـربـانی با نگـاه عـفـو آمد باز

دوباره روزه؛ این عبد فراری را به راه آورد            خدایا‌ شکر! این بنده به راه عفو آمد باز


به ذکر یاعلی و یاعظیم ما در این سی‌روز            دل از دست شیاطین در پناه عفو آمد باز

خدای مهربان العفو، خدای مهربان العفو
خداوندا به حق روزۀ صاحب‌زمان العفو

دوباره با دعاها روح‌مان پرواز خواهد کرد            خدا درهای رحمت را به خلقش باز خواهد کرد

ابوحمزه بخوان هرشب الهی لاتـودِّبنی            سحرخوان دلت هرشب نوایی ساز خواهد کرد

هزار اسم خدا مخفی‌ست در جوشن‌کبیر او            به خَلِّصنا مِن‌َالنّاری به ما ابراز خواهد کرد

چه سرهایی که در سجده، چه دستانی که بر بالا            زمین سی روز، این‌گونه به عرشش ناز خواهد کرد

خدا‌ العفو خدا‌ العفو خداالعفو خدا ‌العفو
خداوندا به العـفـو عـلی شیـرخدا العـفو

دم افـطار می‌‌خـوانـند وقـتی ربّنایت را            دلم قرص است می‌بخشی گدای بی‌نوایت را

دم افطار وقتی سفرۀ احسان تو پهن است            لب روزه طمع دارد فقط رزق رضایت را

لبان تـشنـۀ شیـعه دم‌ افـطـار می‌خـواهد            بگـیـرد در بغـل قـبر شه کـربـبـلات را

سر قتلت حسین‌من، چه جنگی بود در گودال            صدای هلهله نگذاشت بشناسم صدایت را

لب تشنه سرت را از تن پاکت جدا کردند
بمیرم کف زدند‌ و‌ یک‌به‌یک شکر خدا کردند

: امتیاز